وكيل پايه يك وكيل پايه يك .

وكيل پايه يك

مطالبه مهريه

مطالبه مهريه   يكي از دغدغه هاي زناني كه خواهان طلاق از شوهران خود هستند ، مطالبه مهريه از شوهرانشان است. بوده است.   مهريه يك دين و طلب بار و گردن شوهر است كه با توجه به نوع پرداخت ، بايد به زن پرداخت شود. مهريه يك حق طبيعي ، قانوني و شرعي زن است و اين حق در مواردي مانند طلاق ، مرگ ، خيانت و حتي محروميت ساقط نمي شود. اگر مرد توان مالي دارد ، بايد مهريه را تا آنجا كه مي تواند بپردازد. اين قانون براي پرداخت مهريه توسط زوجين ضمانت عملكرد دارد. قانون حمايت از خانواده مصوب 1391 شرايط جديدي را براي مطالبه مهريه ايجاد كرده است كه در اين صفحه مورد بحث قرار گرفته است.   قانون جديد حمايت از خانواده در مورد مهريه قانون حمايت از خانواده كه براي اولين بار در سال 1346 تصويب شد ، به دليل بسياري از كاستي ها و كاستي ها منسوخ شد و براي دومين بار ، قانوني با همين عنوان در سال 1974 تصويب شد و به دليل بازخوردهاي فراوان دچار تغييراتي شد. در سال 2007 ، لايحه جديدي با همين عنوان به مجلس شوراي اسلامي ارائه شد كه سرانجام در سال 2012 تصويب شد. در قوانين قبلاً مصوب هيچ ماده اي وجود ندارد كه به طور مستقل به مهريه و ميزان آن بپردازد. با اين حال ، ماده 22 قانون جديد مي گويد: "اگر مهريه در زمان قرارداد حداكثر 110 سكه براي تمام بهار آزادي يا معادل آن باشد ، دريافت آن منوط به مفاد ماده 2 قانون اجرا است. احكام مالي "   اگر مهريه بيشتر از اين مبلغ باشد ، در صورت مازاد ، فقط توانايي مالي زوج ملاك پرداخت است. رعايت قوانين محاسبه مهريه با نرخ روزانه هنوز اجباري است. " اين مقاله هيچ قدرت اجرايي ندارد و اكثر زنان نمي توانند مهريه خود را حتي تا 110 سكه يا معادل آن دريافت كنند. به دليل اصلاحات اخير در ماده 2 قانون مجازات ، اصل بر ناتواني مالي زوجين استوار است.   قانون جديد مهريه ماده 2 قانون مجازات هاي مالي بر اساس ماده 2 قانون مجازات هاي مالي: «اگر پول از او موجود باشد ، آن را مصادره مي كند و اموال توقيف شده را به ميزان مجازات بازيابي مي كند.   ماده 1 قانون مجازات هاي مالي در ماده 1 قانون احكام جديد مالي آمده است: و در صورت عدم امكان رد يا عدم مجازات به اموال ، اموال محكوم عليه مطابق استثنائات مذهبي و مطابق با آن مصادره مي شود. قانون اجراي احكام مدني و ساير مقررات مربوط. به   بنابراين ، اگر مهريه بيش از 110 سكه يا معادل آن باشد ، تنها توانايي مالي يا داشتن همسر ملاك پرداخت مازاد است. در واقع اين ماده مهريه را كاهش نداده ، فقط ضمانت اجرا را مازاد بر مهريه كاهش داده است ، با اين توضيح كه تا مبلغ ذكر شده در مقاله ، ضمانت اجراي احكام مدني و كيفري داده شده است كه اگر مردي از پرداخت آن خودداري مي كند طبق ماده 2 قانون مجازات هاي مالي ، به درخواست همسرش زنداني مي شود و در رابطه با مازاد بر 110 سكه ، تنها مي تواند از حق خود با مراجعه به دادگاه و اثبات توانايي مالي زوجين   لازم به ذكر است كه 110 سكه تمام بهار آزادي ذكر شده در اين مقاله مربوط به مورد غالب است و مربوط نيست و به همين دليل معادل ريالي آن يا پول ديگر نيز در اين مقاله گنجانده شده است.   مطالبه مهريه بر اساس قانون جديد خانواده تقاضاي مهريه و نحوه اجراي حكم مربوطه در قانون جديد حمايت از خانواده تغيير اساسي كرده است. طبق ماده 22 قانون جديد حمايت از خانواده ، "اگر مهريه در زمان عقد حداكثر تا صد و ده سكه از كل عرضه بهاره يا معادل آن باشد ، دريافت آن منوط به مفاد ماده 2 قانون اساسي است. قانون اجراي احكام مالي. " اگر مهريه بيشتر از اين مبلغ باشد ، در صورت مازاد ، فقط توانايي مالي زن و شوهر ملاك پرداخت است. رعايت قوانين مربوط به محاسبه مهريه با نرخ روزانه هنوز اجباري است.   نظريه مشورتي سال 1392 در مورد قانون جديد مهريه در نظريه مشورتي شماره 16 اداره حقوقي قوه قضائيه ، مصوب ژوئن 2013 ، آمده است: در نتيجه ، اگر شوهر علي رغم توان مالي از پرداخت آن خودداري كند ، به درخواست همسر ، و مازاد بر آن ، به زندان مي افتد. از اين مبلغ ، اين مقررات اعمال نخواهد شد. با اين حال ، اين امر مانع از تصرف و اجراي مهريه اموال شوهر در رابطه با مازاد بر 110 سكه با معرفي او به اجراي احكام از سوي زوجه نخواهد شد.   به طور كلي در مورد الزام به پرداخت مهريه به هر ميزان ، با فرض عدم اطلاع از ربا يا رباخواري همسر ، اصل بر ربا است و برعكس آن نياز به اثبات دارد. » نتيجه اين شد كه اكنون طبق قانون جديد خانواده ، مردي به دليل عدم پرداخت مهريه بيش از 110 سكه دستگير نمي شود. همچنين بر اساس قانون جديد اجراي احكام مالي كه چندي پيش اعلام شد ، حبس يك مرد به اين ميزان ملغي شده است ».


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۸ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۸:۵۷:۵۹ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

تمكين چيست؟

تمكين چيست؟

 

 

 

اطاعت يعني الزام. هنگام انعقاد عقد نكاح بين زن و مرد، هر يك از طرفين موظف به رعايت وظايف شرعي و قانوني در روابط خود هستند. اطاعت يكي از اين وظايف است.

 

 

 

وقتي زن و مرد با يكديگر ازدواج مي كنند، قانون و شرع آنها را موظف به انجام يكسري وظايف و مسئوليت ها در قبال يكديگر مي كند. قانون مدني از اين وظايف به نام تمكين استفاده كرده است.

 

 

 

در مقاله پيش رو بررسي خواهيم كرد كه نافرماني چيست و چه عواقبي دارد.

 

 

 

اطاعت چيست؟

 

 

 

واژه اطاعت معمولاً براي زنان به كار مي رود. يعني زن بايد يكسري وظايف را در قبال شوهر انجام دهد و حقوق او را رعايت كند. اما محدود كردن اطاعت فقط شامل زنان نمي شود. زيرا مردان نيز نسبت به همسر خود وظايفي دارند و موظف به انجام آن هستند.

 

 

 

طبق قانون ما دو نوع تمكين داريم. اين دو نوع عبارتند از:

 

 

 

تمكين خاص: يعني زن مكلف به رفع حوائج عقد است. به عبارت ديگر، زن بايد نيازهاي غريزي شوهر خود را برآورده كند.

 

 

 

تمكين عام: تمكين عام نيز به اين معناست كه زن در زندگي حضور داشته باشد و در همه امور زندگي از شوهرش اطاعت كند.

 

 

 

شايان ذكر است كه زن تنها در صورتي نمي تواند از شوهر خود اطاعت كند كه اطاعت براي او ضرر داشته باشد. همچنين زماني كه زن بدون عذر موجه از خانه خارج شده و از بازگشت امتناع مي ورزد، مرد نيز مي تواند درخواست تمكين كند.

 

 

 

كدام يك از خواسته هاي شوهر را زنان نمي توانند اطاعت كنند؟

 

 

 

بر اساس قانون، تامين نيازهاي مشروع جنسي بر عهده زن است، اما البته زن مي تواند از نافرماني در رابطه با برخي از اميال جنسي مرد كه ناشي از انحرافات جنسي است، جلوگيري كند. برخي از اين انحرافات جنسي عبارتند از:

 

 

 

اگر شوهر بخواهد كه شخص ديگري اعم از زن يا مرد در آميزش او حاضر شود. اگر شوهر تقاضاي جماع مقعدي كند و زن راضي نباشد. و امثال آن. اگر شوهر بخواهد كه زن با شخص ديگري اعم از زن يا مرد رابطه جنسي برقرار كند. اگر شوهر بخواهد كه زن با ديگري غير از شوهرش گفتگوهاي تحريك آميز جنسي داشته باشد. اكنون اين مكالمات مي تواند از طريق پيامك، تلفن، چت، مكالمه مستقيم يا هر وسيله ارتباطي ديگري باشد. اگر آميزش جنسي به زن آسيب جسمي وارد كند.

 

 

 

نفقه چيست؟

 

 

 

نفقه به معناي برآوردن كليه نيازهاي مناسب و متعارف زوجه از قبيل پوشاك، مسكن، اثاثيه، غذا، هزينه هاي بهداشتي و درماني و خادم در صورت نياز يا عادت به دليل بيماري يا نقص عضو است. در عقد دائم نفقه به عهده شوهر است. .

 

 

 

اگر مردي از دادن نفقه زن تمكين كننده امتناع كند به حبس محكوم مي شود. در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه، زن مي تواند به دادگاه مراجعه كند. در اين صورت دادگاه نيز ميزان نفقه را تعيين و زوج را محكوم مي كند. البته اگر زن از منزل خارج شود و تمكين نكند، نفقه اي به زن تعلق نمي گيرد.

 

 

 

حق حبس چيست؟

 

 

 

طبق قانون، زن مي تواند تا زماني كه مرد مهريه زن خود را كامل نپردازد، از تمكين شوهر خودداري كند. البته اين عدم تمكين موجب محروميت از نفقه نمي شود.

 

 

 

در مورد مهريه نيز لازم است بدانيد كه نيمي از آن قبل از دخول به او تعلق مي گيرد و در صورت دخول، مرد بايد مهريه را كامل بپردازد.

 

 

 

نتيجه نافرماني

 

 

 

برخي از پيامدهاي نافرماني عبارتند از:

 

 

 

مرد مي تواند از دادگاه تقاضاي ازدواج مجدد كند. در اثر عدم تمكين، زن مستحق نفقه نيست. مرد مي تواند تقاضاي طلاق كند و اين يكي از عواقب عدم تمكين است.

 

 

 

لازم به ذكر است كه در تمامي موارد فوق ابتدا شوهر بايد عدم تمكين همسر خود را ثابت كند. مراحل اجرا به اين صورت است كه مرد ابتدا درخواست خود را به دادگاه تقديم مي كند. حال اگر دادگاه خانواده زوجه را محكوم به تمكين كند، مرد مي تواند از اين حكم براي بهره مندي از دعاوي ديگر مانند طلاق، جواز ازدواج مجدد و مانند آن استفاده كند.

 

 

 

در چنين مواردي اگر مردي بخواهد زن خود را طلاق دهد بايد مهريه زن خود را بپردازد. البته حقوق ديگري مانند نصف دارايي مرد، نفقه و... به او تعلق نمي گيرد.

 

 

 

نافرماني زن باعث مي شود كه او را زن بي ادب خطاب كنند. در واقع به زن ناسازگاري گفته مي شود كه بدون عذر از شوهر خود اطاعت نمي كند. طبق قانون چنين زني مستحق نفقه نيست.

 

گروه دادورزان صلح و سازش در مشهد

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۸ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۸:۵۶:۳۹ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

روند رسيدگي به شكايت در ديوان عالي كشور

روند رسيدگي به شكايت در ديوان عالي كشور

 

روند رسيدگي به شكايت در ديوان عالي كشور چگونه است؟

 

كليه محاكم حقوقي و كيفري اعم از دادگاههاي بدوي و تجديدنظر به يك معنا در صلاحيت ديوان عالي كشور يعني ديوان عالي كشور قرار دارند. زيرا يكي از مهمترين وظايف ديوان عالي كشور نظارت بر حسن اجراي قوانين در محاكم است. به همين دليل ديوان عالي كشور، دادگاه هاي تجديدنظر و بدوي را مي توان به ترتيب در سلسله مراتب مراجع قضايي قرار داد.

 

اگرچه رسيدگي به احكام صادره از دادگاه بدوي بر عهده دادگاه هاي تجديدنظر است، اما قانون مواردي را پيش بيني كرده است كه ديوان عالي كشور به عنوان مرجع تجديدنظر، رأي دادگاه هاي بدوي صادر شده و رأي صادر خواهد شد. تجديد نظر شود. لذا در اين قسمت قصد داريم نحوه رسيدگي ديوان عالي به اعتراض را توضيح دهيم.

 

در خصوص آيين دادرسي ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر نيز بايد گفت كه طبق ماده 426 قانون آيين دادرسي كيفري مرجع صالح رسيدگي به درخواست تجديدنظر دادگاه هاي كيفري، دادگاه تجديدنظر استان مي باشد. با اين حال، ديوان عالي كشور صلاحيت رسيدگي به برخي از احكام را دارد.

 

روند رسيدگي در ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر بدين شرح است: به موجب ماده 428 قانون آيين دادرسي كيفري، آراي صادره از دادگاه كيفري يك و مجازات آنها، حبس، قطع عضو، حبس ابد، حبس سوم است. درجه و بالاتر و همچنين جرايم عمدي كه ديه آنها نصف ديه كامل يا بيشتر باشد و نظرات سياسي و مطبوعاتي در ديوان عالي كشور رسيدگي و تجديدنظرخواهي مي شود.

 

بنابراين مي توان گفت كه رسيدگي در ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر به گونه اي است كه تنها آراي صادره از دادگاه كيفري (نه دادگاه حقوقي) در ديوان عالي كشور مورد رسيدگي قرار مي گيرد و اساساً آراي دادگاه كيفري دوم صادر مي شود. در دادگاه. درخواست هاي استاني بررسي خواهد شد. رويه در ديوان عالي كشور به اين صورت است كه بايد يكي از جهات تجديدنظر كيفري در مورد حكم وجود داشته باشد.

 

از جهات تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور طبق ماده 464 قانون آيين دادرسي كيفري مي توان ادعاي عدم رعايت قوانين مربوط به مجرميت متهم يا مجازات قانوني وي، ادعاي عدم تمكين را نام برد. با اصول رسيدگي دادگاه عالي به دادگاه يا مغايرت اسناد و مدارك موجود در پرونده اشاره كرد.

 

رويه ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر به اين صورت است كه دادگاه در صورت احراز يكي از جهات نقض رأي، تخلف كرده و در صورتي كه تحقيقات را ناقص تشخيص دهد، پرونده را براي رسيدگي بيشتر تشكيل مي دهد. ارجاع به دادگاه صادر كننده حكم. همچنين در صورتي كه دادگاه صادركننده رأي صلاحيت رسيدگي نداشته باشد، پرونده را به مرجع صالح كه مكلف به رسيدگي است ارجاع مي دهد.

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۶:۰۸:۵۲ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

مجازات تعذيري

مجازات تعزيري

 

قانون براي حفظ نظم تنظيم شده است و افراد ملزم به رعايت قوانين حاكم بر جامعه هستند در غير اين صورت مجازات خواهند شد. طبق قانون كشور ما مجازات هاي اصلي به چهار دسته قصاص، ديه، حد و مجازات تعزيري تقسيم مي شوند. هر يك از اين چهار نوع مجازات اصلي داراي شرايطي است كه اعمال هر يك منوط به تحقق اين شرايط است.

 

مجازات تعزيري نيز يكي از چهار مجازات اصلي است كه قانونگذار براي جرايم تعزيري مقرر داشته است. به همين دليل بخشي از قانون مجازات اسلامي به جرايم و مجازات هاي تعزيري اختصاص يافته و مقررات حاكم بر اين مجازات ها پيش بيني شده است. مزيت مجازات تعزيري اين است كه در مواردي مي توان آن را به جزاي نقدي تبديل كرد و به همين دليل بايد نسبت به احكام آن آگاهي داشت.

 

مجازات تعزيري چيست؟

 

در پاسخ به اين سوال كه مجازات تعزيري چيست؟ بايد گفت كه رجوع به ماده 18 قانون مجازات اسلامي شود. اين ماده مقرر مي دارد: «تعزير مجازاتي است كه مشمول عنوان حد، قصاص يا ديه نمي شود و در موارد ارتكاب محرمات شرعي يا تخلف از مقررات حكومتي به موجب قانون تعيين و اعمال مي شود. نوع، ميزان، كيفيت اجرا و مقررات «آزادي، تعليق، سقوط و ساير احكام تعزيري را قانون معين مي كند».

 

طبق اين ماده مجازات غير قصاص، ديه و حد، تعزيري است و همه احكام مربوط به آن را شارع تعيين مي كند. مجازات هاي ديه، قصاص و حد، مجازات هايي است كه بر اساس احكام شرعي تعيين شده است; مثلاً شرع مي گويد كه مجازات قتل، قصاص است; شارع اين حكم را از شرع گرفته و قانون كرده است.

 

از آنجايي كه در شرع همه جرايم پيش بيني نشده و يا برخي از افعال و اعمال فقط حرام شمرده شده و مجازاتي براي آن قيد نشده است، با توجه به وضعيت جوامع امروزي، قانونگذار گروهي از جرايم را جرايم تعزيري ناميده است. و خود شارع براي آنها مجازات تعيين مي كند و اين مجازات ها را مجازات تعزيري مي گويند. مثلا جرايم رانندگي.

 

آدرس جهت ورود به سايت وكلاي صلح و سازش


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۶:۰۸:۱۵ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

شرايط اصلاح قرار داد توسط قانون

شرايط اصلاح قرارداد توسط قانون

 

قانون در چه مواردي قرارداد را اصلاح مي كند؟

 

گاهي اوقات پس از جنگ هاي طولاني يا بحران هاي اقتصادي كه باعث تغييرات عمده در ارزش واقعي پول مي شود، قانون قراردادها را مطابق با ارزش واقعي پول تنظيم مي كند. هر زمان كه ارزش پول به شدت كاهش يابد مي توان اين كار را انجام داد. به عنوان مثال در كشور ما كه با مشكل تورم مواجه است، قانون برخي قراردادها به صراحت اصلاح قرارداد را پذيرفته است.

 

به عنوان مثال مهريه كه قراردادي بين زن و مرد است، اكنون به نرخ روز محاسبه مي شود. از قديم در ايران زن براي مهريه خود اقدام نمي كند مگر اينكه با شوهرش مشكل داشته باشد. چون ممكن است سال ها طول بكشد، وقتي بسياري از خانم ها تقاضاي جهيزيه خود را دارند، اساساً مدت زيادي از ازدواجشان مي گذرد و مهريه آنها به دليل تورم ارزش اصلي خود را از دست داده است. بنابراين قانون سعي مي كند براي جبران كاهش ارزش مهريه، مهريه را با شاخص نرخ تورم بانك مركزي محاسبه كند. در اينجا قانون به كمك زن به عنوان طرف قرارداد كه بر اثر مرور زمان و كاهش ارزش پول متحمل ضررهاي شديد شده است مي آيد و عقد مهريه را تنظيم مي كند.

 

يكي از مهم ترين شرايط در قراردادها مهلت پرداخت است كه تخلف از آن مي تواند عواقب قابل توجهي براي افراد به همراه داشته باشد. اما در برخي موارد قانون به دادگاه اجازه مي دهد تا بر حسب شرايط به متعهدله مهلت بدهد تا مبلغ مورد نظر را پرداخت كند يا حتي براي او نصب كند. مهريه مصداق بارز اين موضوع است. در مواردي كه مرد قادر به پرداخت يكجاي مهريه زن نباشد، دادگاه مي تواند با توجه به شرايط مرد يا شرايط ديگر مهريه را به صورت اقساطي به مرد بپردازد تا به مرور زمان بدهي خود را بپردازد.

 

مثال ديگر اين است كه شخصي به ديگري قرض مي دهد و او را مكلف مي كند كه ظرف سه ماه آن پول را به او برگرداند. در اينجا دادگاه مي تواند شرايط را در نظر بگيرد، مثلاً بدهكار (كسي كه پول قرض كرده است و بعد از سه ماه نمي تواند پول را پس دهد) اكنون به دليل شرايط اقتصادي كشور نمي تواند به مدت سه ماه به پول خود دسترسي پيدا كند. زمان ديگري براي پرداخت بدهي خود در اينجا نيز قرارداد براي اطمينان از انصاف اصلاح شده است.

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۶:۰۷:۵۰ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

بررسي برخي از اقسام جرايم

بررسي برخي از اقسام جرايم

 

جرايم غير عمد

 

جرايم غير عمد به اين معناست كه شخص قصد فعل را داشته اما نتيجه حاصل شده، نتيجه مورد نظر نبوده است. جنايت غيرعمدي مي تواند شبه عمد يا خطاي محض باشد كه در صورت اخير، شخص نه قصد فعل دارد و نه قصد نتيجه; مثل فعل خواب.

 

موارد قانوني جرايم شبه عمدي

 

آ. در صورتي كه مرتكب قصد اقدام عليه مجني عليه را داشته باشد اما قصد ارتكاب جرم يا مانند آن را نداشته باشد و از جمله مواردي نباشد كه در تعريف جرايم عمدي آمده است.

 

ب ـ در صورتي كه مرتكب جهل به موضوع باشد مانند ارتكاب جرم با اين باور كه موضوع رفتار او شيء، حيوان يا اشخاص موضوع ماده (302) اين قانون است، خلاف آن معلوم مي شود.

 

ص ـ هرگاه جرمي به تقصير واقع شود مشروط بر اينكه جرم ارتكابي مشمول تعريف جنايت عمدي نباشد.

 

موارد قانوني خطاي محض

 

آ. خواب و بيهوش و مانند آن باشد.

 

ب - مرتكب صغير و مجنون.

 

ص ـ جنايتي كه مرتكب نه قصد ارتكاب جنايت عليه مقتول را داشته باشد و نه قصد اعتراض به عملي كه نسبت به او انجام شده است، مانند پرتاب تير به قصد شكار و اصابت به شخصي. تبصره: در مورد بندهاي الف و ج اگر مرتكب آگاه باشد و متوجه شود كه عمل او نوعاً موجب جنايت عليه ديگري مي شود، جرم عمدي محسوب مي شود.

 

گاهي اوقات ممكن است فرد مرتكب جرمي شود. همانطور كه قانونگذار در تبصره ماده فوق اشاره كرده است:

 

«ارتكاب جرايم غيرعمد منوط به تقصير مرتكب است، در جرايم غيرعمد اعم از شبه عمد و خطاي محض، مفاد كتاب قصاص و ديه اعمال مي شود.

 

تبصره - تقصير شامل بي احتياطي و بي احتياطي است. قصور، قصور، عدم صلاحيت و عدم رعايت نظامات حكومتي و مانند آن حسب مورد از مصاديق بي احتياطي يا بي احتياطي است.

 

جرايم جنايي در مواردي مانند رانندگي و پزشكي رايج است.

 

جرم مادي صرف

 

ارتكاب اعمال در موارد مذكور با هدف اثبات سوء نيت مجرم و استثنائات ذكر شده بوده است. اما جرايمي وجود دارد كه سوء نيت به محض وقوع فرض مي شود. اينها جرايم صرفاً مادي از جمله صدور چك بدون پرداخت و تخلفات رانندگي است.

گروه دادورزان صلح و سازش

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۶:۰۷:۱۵ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

مجازات فساد في الارض

مجازات افساد في الارض چگونه است؟

 

در صورت احراز شرايط مذكور در اين ماده و ارتكاب جرم افساد في الارض به اعدام محكوم مي شود. حال بايد ديد در نبود اين دو ويژگي چه اتفاقي مي افتد. طبق ماده 286، گاه حداقل يكي از عواقب مندرج در ماده 286 محقق مي شود، اما قاضي متوجه مي شود كه مرتكب قصد ايجاد اين عواقب را نداشته و همچنين نمي دانسته است كه رفتار او منجر به اين عواقب خواهد شد. در اين حالت دو حالت ممكن است رخ دهد:

 

آ. اين رفتار مستوجب مجازات قانوني ديگري است: در اين صورت شخص به همان مجازات قانوني محكوم مي شود.

 

ب- جرم وي مشمول مجازات قانوني ديگري نباشد: مرتكب به حبس بيش از ۲ تا ۵ سال يا بيش از ۶ ماه تا ۲ سال محكوم خواهد شد.

 

ذكر اين نكته ضروري است كه استفاده قانونگذار از اصطلاح افساد في الارض منحصر به ماده 286 قانون مجازات اسلامي نيست. در قوانين ديگر مانند قانون مجازات نيروهاي مسلح و ساير قوانين مي بينيم كه قانونگذار بارها از اين اصطلاح استفاده كرده است; توضيح اينكه قانونگذار در اين قوانين برخي از جرايم يا اشكال خاص ارتكاب برخي جرايم را افساد في الارض دانسته است. در اين موارد مرتكب اين جرم (فوت) بدون احراز كليه شرايط و شرايط ماده 286 محكوم خواهد شد.

 

برخي از احكام خاص افساد في الارض در قانون مجازات اسلامي

 

در قانون مجازات اسلامي مصوب 1392 در برخي موارد خاص براي افساد في الارض احكام خاصي در نظر گرفته شده است. دو نمونه از اين احكام به شرح زير است:

 

آ. طبق ماده 36 قانون مجازات اسلامي حكم قطعي افساد في الارض در يكي از روزنامه هاي محلي به شرط عدم اخلال در نظم و امنيت در يكي از روزنامه هاي محلي منتشر مي شود.

 

ب- در صورتي كه شخصي مرتكب جرم افساد في الارض شود، طبق بند «هـ» ماده ۴۷ قانون مجازات اسلامي، صدور حكم و اجراي مجازات او قابل تعليق و تعويق نيست.

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۵:۵۰:۲۷ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

وكالت امور كيفري

وكالت در امور كيفري

 

 همانطور كه بارها در فيلم ها و سريال هاي خارجي ديده ايم، برخي از وكلا به طور خاص فقط پرونده هاي كيفري را مي پذيرند و هرگز وارد ساير حوزه هاي حقوقي نمي شوند. اين وكلاي كيفري نه تنها از قانون، بلكه در تحقيقات خود نيز سود مي برند. آنها همچنين در كشف جرم همكاري مي كنند و در برخي موارد با استخدام يك كارآگاه خصوصي به افسر تحقيق كمك مي كنند.

 

 در كشور ما تعدادي از بهترين وكلا به عنوان وكيل كيفري شناخته مي شوند، اين وكلاي كيفري بيش از 30 سال است كه فقط پرونده هاي مربوط به جرايم را پذيرفته و در آن وكالتنامه خود را اعلام كرده اند.

 

وكالت در امور كيفري

 

مواردي كه در بحث وكالت كيفري مطرح مي شود در برخي موارد مشابه است و مثلاً در جايي كه شاكي از فرد يا گروهي شكايت كيفري مي كند بايد توجه داشته باشد كه همدستان متهم ممكن است شاهد باشند. معرفي به دادگاه و شهادت به نفع متهم.

 

راهكار قانوني وكيل كيفري براي جلوگيري از اين امر اين است كه نه تنها متهم بلكه همدستان وي را به عنوان مظنون احتمالي شكايت شناسايي و به دادسرا معرفي كند.

 

با توجه به اينكه شاهد نبايد يكي از اصحاب دعوا باشد، اساساً امكان شهادت شركاي متهم منتفي است و اگرچه عمل مجرمانه به اين افراد نسبت داده نمي شود، اما ممكن است شريك جرم شناخته شوند. و به آزار و اذيت محكوم شد.

 

يا يكي ديگر از مصاديق مهارت وكيل كيفري اين است كه در هنگام شهادت شهود به جاي پرسيدن اصل موضوع، به زيردستان توجه ويژه دارد. به عنوان مثال، شاهد ممكن است مدعي شود كه موكل پس از پياده شدن از ماشين به سمت شاكي حركت كرده است. ماشين مشتري بود و چه كسي پشت فرمان بود. بديهي است كه شهود دروغين بر كليت شهادت كذب خود اتفاق نظر داشتند، اما در مورد جزئيات پيش‌بيني لازم را ندارند و قطعاً متناقض خواهند بود. از اين دست موارد زياد است. وكيل كيفري با سالها تجربه در اين زمينه حقوقي مي تواند از موكلان حمايت قضايي كند.

 

هر پرونده يك معماي حقوقي است كه حل آن نياز به تخصص دارد.

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۵:۵۰:۰۲ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

روند رسيدگي ديوان عالي كشور در مرحله تجديد نظر

روند رسيدگي ديوان عالي كشور در مرحله تجديد نظر چگونه است؟

 

رسيدگي در ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر شامل آراي صادره از دادگاه كيفري يك است كه طبق تشريفات قانون آيين دادرسي كيفري اجرا مي شود.

 

 اما ديوان عالي كشور علاوه بر اينكه مرجع تجديدنظر آراي دادگاه كيفري يك است، مرجع اصلي تجديدنظرخواهي حقوقي و كيفري نيز مي باشد. به همين مناسبت در اين بخش قصد داريم نحوه رسيدگي ديوان عالي كشور به تجديدنظرخواهي حقوقي و كيفري را بررسي كنيم.

 

در پاسخ به اين سوال بايد گفت كه در دعاوي و دعاوي كيفري اصولاً تجديدنظرخواهي ديوان عالي كشور همان اعتراضي است كه به آراي صادره از دادگاه كيفري وارد مي شود. به عبارت ديگر آراي دادگاه كيفري يك در ديوان عالي كشور بررسي مي شود و در صورت وجود دلايل نقض حكم، ديوان عالي كشور پرونده را به همان دادگاه ارجاع مي دهد.

 

نحوه تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور در خصوص آراي دادگاه هاي كيفري، مواد 462 تا 473 قانون آيين دادرسي كيفري كه به موجب آن ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر، بدون حضور طرفين يا وكلاي آنها. در صورتي كه رأي مطابق قانون صادر شده باشد، تأييد يا لغو مي‌شود و در صورتي كه رأي صادره خلاف قانون يا بدون توجه به ادله و دفاعيات اصحاب دعوا باشد يا تشريفات قانوني مهمي رعايت نشده باشد، رأي نقض مي‌شود. .

 

در صورتي كه عمل ارتكابي جرم نباشد يا مشمول عفو باشد يا به دلايل ديگر متهم قابل تعقيب نباشد، رأي صادر شده، تخلف ارجاع نمي شود. اما چنانچه رأي يا رأي به دليل عدم رسيدگي يا مواردي از اين قبيل نقض شده باشد به دادگاه صادركننده رأي ارجاع مي شود تا اين دادگاه با عنايت به موارد ذكر شده از سوي ديوان عالي كشور اقدام به تكميل پرونده نمايد. مورد و سپس، راي مجدد.

 

اما نحوه رسيدگي ديوان عالي به پرونده هاي حقوقي كمي متفاوت است. مطابق قانون آيين دادرسي مدني، تجديدنظرخواهي در امور مدني آن است كه ديوان عالي كشور نسبت به انطباق يا عدم انطباق رأي مورد درخواست در تجديدنظرخواهي با موازين شرع و قانون. در صورت مشاهده تخلف از رأي در ديوان عالي كشور، رأي نقض شده و براي رسيدگي مجدد به همان مرجع ارسال مي شود.

 

نكته حائز اهميت در مورد نحوه رسيدگي در ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر قانوني اين است كه تمامي تصميمات محاكم حقوقي قابل تجديدنظر نيست. به همين دليل فقط برخي از آراء با كيفيت زير قابل تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور است:

 

اولاً از آنجايي كه برخي از احكام در دعاوي حقوقي از دادگاه بدوي صادر شده ولي تجديدنظر خواهي نشده است، در برخي موارد مي توان مستقيماً در ديوان عالي كشور تجديدنظرخواهي كرد. مثلاً احكام بيش از بيست ميليون ريال، احكام اصل نكاح و فسخ آن، طلاق، نسب، رجم، وقف، ثالث، حبس و ولايت و همچنين احكام غيابي كه در دعاوي مالي بيش از بيست ميليون ريال صادر شده است.

 

ثانياً برخي از آراي صادره از دادگاه تجديدنظر در مواردي قابل تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور نيز مي باشد، مانند آراي اصل نكاح و فسخ آن، طلاق، نسب، رجم و وقف. تجديدنظرخواهي و تصميمات مربوط به دعاوي فوق اعم از قرار ابطال دعوي، قرار رد دعوي، قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار قرار سقوط دعوي و قرار عدم صلاحيت قابل تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور است.

 

همچنين لازم به ذكر است كه روال تجديدنظرخواهي در ديوان عالي كشور به اين صورت است كه بايد ظرف مدت بيست روز (براي اشخاص مقيم ايران) و دو ماه (براي اشخاص مقيم خارج از ايران) تجديدنظرخواهي شود. رويه ديوان عالي كشور در مرحله تجديدنظر حقوقي و كيفري رسمي است و دادگاه به ماهيت دعوا وارد نمي شود و رأي صادر نمي كند. در عوض، پرونده را براي راي گيري مجدد به مرجع پايين تر ارسال مي كند.

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۵:۴۹:۳۱ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)

مجازات قتل شبه عمد

 

مجازات قتل شبه عمد در حقوق ايران

 

قتل جرمي است كه در جامعه رخ مي دهد و معمولاً داراي طيف وسيعي از عواطف، اخبار و پيگرد قانوني است. قتل ممكن است عمدي يا غيرعمدي باشد. فردي كه مرتكب قتل عمد مي شود به قصاص يا ديه محكوم مي شود و ممكن است به حبس از 3 تا 10 سال محكوم شود. توضيحات وكيل كيفري را دنبال كنيد…

 

مجازات قتل شبه عمد چگونه است؟

 

جرايم در فقه اسلامي به سه دسته عمدي، شبه عمدي و خطاي محض تقسيم مي شود. نوع اول قتل عمد و دو نوع بعدي قتل هايي هستند كه به قتل غير عمد معروف هستند. قانون مجازات اسلامي كه پس از انقلاب اسلامي به تصويب رسيده و مبناي انواع مجازات ها است، از همين طبقه بندي و تعيين جرايم تبعيت كرده است.

 

قتل شبه عمد و شرايط آن:

 

اولين موردي كه قتل غيرعمد محسوب مي شود، يك مورد شبه عمدي است. سه مورد زير براي آن در نظر گرفته شده است:

 

اول اين كه فرد قصد كشتن كسي را ندارد و كاري انجام مي دهد كه از قديم كشنده تلقي نمي شود، اما منجر به مرگ مي شود، مانند زماني كه يكي از والدين مي خواهد فرزند خود را براي تنبيه كتك بزند. كتك زدن معمولا كشنده نيست، اما مي تواند باعث مرگ كودك شود.

 

حالتي كه مثلاً شخصي نسبت به موضوع بي اطلاع است، مثلاً مي خواست با شي يا حيواني رفتار كند، اما بعداً متوجه شد كه اشتباه كرده و آن عمل را روي انسان انجام داده است.

 

مورد سوم زماني است كه قتل به تقصير مرتكب (به شرط اينكه عمدي و كشنده نباشد) انجام شده باشد. به عبارت ديگر به معناي بي كفايتي، سهل انگاري و بي احتياطي است. به عنوان مثال، تصادفات رانندگي كه منجر به فوت افراد مي شود از اين دسته هستند. زيرا رانندگي كشنده نيست و به دليل عدم مهارت يا سهل انگاري اتفاق افتاده است. خطاي پزشكي منجر به مرگ نيز مي تواند در اين دسته باشد.

 

مجازات قتل شبه عمد

 

در قتل عمد قصاص در نظر گرفته نمي شود. در عوض، قاتل به پرداخت ديه و تحمل 1 تا 3 سال زندان محكوم مي شود.

 

 


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۲۲ مهر ۱۴۰۱ساعت: ۰۵:۴۸:۴۶ توسط:ريحانه موضوع: نظرات (0)